به نظر می رسد آتش بس ایران و اسرائیل پابرجا است. پایتخت های عربی از کاهش تنش آسوده خاطر هستند. اما آنها همچنین در مورد معنای شعله ور شدن اخیر برای خاورمیانه نگران هستند.
زمانی که ایران توافق هسته ای برجام را با دولت اوباما امضا کرد، استقبال از آن در خلیج فارس در بهترین حالت، سرد بود. نقش رژیم ایران در حمایت از حکومت بشار اسد در سوریه که یکی از ویرانگرترین حاکمیت ها در تاریخ مدرن عرب است، همراه با نفوذ شرورانه آن در عراق و لبنان، تضمین کرد که کشورهای خلیج فارس مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و بحرین، این توافق را نه به عنوان یک پیشرفت دیپلماتیک، بلکه به عنوان تأیید یک بازیگر بی ثبات کننده می بینند.
بیشتر بدانید دربارهی: زلنسکی هشدار داد که روسیه قصد دارد اودسا را تصرف کند و مولداوی و رومانی را تهدید کند
بنابراین وقتی پرزیدنت دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، همین کشورها این اقدام را تحسین کردند. دیگران در منطقه، از جمله مصر و اردن، در حالی که سکوت بیشتری داشتند، نسبت به دستور کار منطقه ای تهران ابراز نگرانی کردند. با این حال، به سرعت به زمان حال می رویم و همان کشورها با جنگ با ایران مخالفت می کنند و از تعامل مجدد حمایت می کنند.
این چرخش به دلیل اعتماد تازه ای به تهران نیست. کشورهای عربی خلیج فارس، به طور کلی، عمیقا نسبت به رژیم ایران بدبین هستند. اگر جمهوری اسلامی بتواند با چیزی عملگرایانه تر و کمتر ایدئولوژیک از دکترین انقلابی خمینی جایگزین شود، تعداد کمی در خلیج فارس عزادار خواهند شد. اما این بدبینی به رد عمل گرایانه جنگ تبدیل شده است – به ویژه به دستور اسرائیل متخاصم و یک واشنگتن همدست.
به همین دلایل، واکنش قاطع در پایتخت های عربی، مخالفت شدید با حملات اسرائیل و بمباران آمریکا در ۲۲ ژوئن بوده است.
دو دلیل اصلی برای این مخالفت وجود دارد. اول، این اعتصابات به تنهایی اتفاق نمی افتد. در طول ۲۰ ماه گذشته، اسرائیل پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، که منجر به یک پرونده نسل کشی در دیوان بین المللی دادگستری شد، کارزار مرگبار و ویرانگری را در غزه به راه انداخته است. اسرائیل همچنین در بحبوحه هرج و مرج پس از سرنگونی اسد، ردپای نظامی خود را فراتر از بلندی های جولان اشغالی سوریه گسترش داده است. و بارها بیروت و بخش هایی از لبنان را از جمله در هفته گذشته مورد اصابت قرار داده است.
به طور خلاصه، حتی در میان کشورهایی که به شدت از ایران انتقاد می کنند، نگرانی هایی در مورد اسرائیل بی بند و بار وجود دارد. چشم انداز یک نظم منطقه ای جدید که در آن اسرائیل با مصونیت از مجازات رفتار می کند و هنجارهای امنیتی را به همسایگان خود دیکته می کند، عمیقا برای کشورهای عربی، از جمله دولت های عربی که به طور سنتی طرفدار غرب هستند، مانند عربستان سعودی و اردن ناخوشایند است.
دلیل دوم اساسی تر است. برای دهه ها، جوامع عرب از اجرای گزینشی هنجارهای بین المللی توسط غرب انتقاد کرده اند. این شامل جنگ عراق در سال 2003، اشغال مداوم اسرائیل در کرانه باختری و غزه، و اخیرا محکوم کردن پرونده دیوان بین المللی دادگستری و تحریم قضات دیوان کیفری بین المللی پس از صدور حکم بازداشت برای رهبران اسرائیل است. این تصور وجود دارد که کشورهای قدرتمند غربی از تل آویو در برابر عواقب آن محافظت می کنند.
مطمئنا، کشورهای عربی خود به سختی الگوی قانونی بودن هستند. گزارش های مختلف سازمان ملل بارها منطقه ای غیردموکراتیک را توصیف کرده اند که مملو از مسائل مربوط به فساد، خویشاوندسالاری و فضاهای بسته جامعه مدنی است. اما کشورهای قدرتمند غربی که نظم «مبتنی بر قانون» را برپا کردند، باید ستون های نمونه آن باشند؛ در غیر این صورت، اعتماد به پروژه به طور کلی از بین می رود.
به همین دلیل است که بمباران ایران توسط ایالات متحده – با استفاده از GBU-57 Massive Ordnance Ordnance Penetrator که سنگین ترین سلاح غیرهسته ای در زرادخانه آن است – سابقه خطرناکی را ایجاد کرد. علیرغم ماهیت غیرقابل انکار ایران به عنوان یک بازیگر شرور در منطقه، هیچ تهدید قریب الوقوع، هیچ مجوز شورای امنیت سازمان ملل و هیچ اجماع بین المللی گسترده ای برای مشارکت در چنین حمله نظامی وجود نداشت.
جنگ بین ایران و اسرائیل حداقل در حال حاضر به پایان رسیده است. اینکه آیا برنامه هسته ای ایران با مشکل مواجه شده است یا خیر، پرسشی جداگانه است که تحلیلگران و سازمان های اطلاعاتی در هفته ها و ماه های آینده به ارزیابی آن ادامه خواهند داد.
اما ممکن است چیز دیگری نیز به پایان رسیده باشد. عصر جدیدی در منطقه در حال ظهور است که به طور فزاینده ای با پیش فرضی تعریف می شود که قدرت برابر با حق است. عواقب این امر هنوز به طور واقعی درک نشده است – اما احتمالا عواقب زیادی در واقع وجود دارد.


